!پدر
پس آن را گرفتي ؟
مادر كجاست ؟ او كجاست ؟
... مادر
دنبال من بيا
شما چه كار مي كيند ؟
(قسمت 2)
بايست و دامنت را بالا بگير
من به تو گفتم با پسر ها به كوهستان نري ؟
ايان سانگ مي خواست اين بار ديگه خرگوش را بگيره
اي يان سانگ يه پير بچه از خانواده جينسا نيست ؟
.من گفتم به تو كه با بچه هاي خاندان يانگ بان (صاحبان منصب ) معاشرت نكني
من فقط مي خواستم بمانم در مدرسه و يك راست برگردم
اما او مرا نگه داشت
تو دوباره براي مخفيانه درس خواندن به مدرسه رفتي ؟
درسته ؟
من به تو گفتم آنجا نري ؟
ايان سانگ و يان كوون همه درس مي خوانند چرا من نمي توانم درس بخوانم ؟
، آنها از خانواده هاي يانبان هستند
(يك دختر از طبقه پايين (قصابها و برده
.اما من دوست دارم درس بخوانم و من بهتر از اين سانگ ياد مي گيرم
هرگز ، نه. هر چند اين مشروع است براي پير هاي يانگ بان
براي ياد گرفتن و صاحب منصب شدن
درست براي ياد گرفتن آنها به عنوان يك دختر از طبقه پايين
چقدر زمان من براي گفتن اين به تو دارم ؟
چيزهايي كه يانگبان ، جانگين (طبقه متوسط پايين تر )و
(و بياك جيونگ (طبقه قصابها و برده ها
يك فرد از طبقه پايين مي تواند زندگي اش را از دست بدهد فقط براي تقليد كردن از يك يانگبان
مي فهمي ؟
.آما مادر ما طبقه پايين (قصابها و برده ها ) نيستيم
چي ؟
چه تو گفتي ؟
... پدر يك افسر ارتش بوده است
چطور تو اين را فهميدي ؟ چطور ؟
من پيدا كردم ينيفرم او را و برچسب نام بالاش را آنجا
... خداي من
... اين خطاي من است . او با اصرار مي پرسيد اين چه بود
.اما هنوز اون خيلي كوچك است
.من او را كاملا"متوجه مي كنم
نه . بيا اين جا
ببين . من براي بانوهاي تازه هستم
چه چيز شما را اين جا آورده است ؟
آمدم چون من شنيدم چاقوهاي شما خوب است
من مي توانم ببينم ؟
ما فقط سفارش مي گيريم
.ا گر شما بخواهيد ، ما آنها را به شما نشان خواهيم داد
باشه
.ما هر دو حالا در زحمت افتاديم
چطور ؟
من در زحمتم براي گفتن اين ها به تو
كه شما مي دانيد در باره آن، جداشده تو نخواهد گذراند همه شلاق ها را
!مادر خيلي خشن است
.من فكر مي كنم تو زياده روي مي كني
چي ؟ من ؟
چطور تو به او گوش نمي كني ؟
مادر هميشه به من مي گويد چيزهايي را انجام ندهم كه من مي خواهم انجام بدم
تو اين قدر دوست داري ياد بگيري؟
بله پدر اين شگفت انگيز است كه من مي توانم بنويسم آسمان ، من نگاه كنم به طرف آن
نگاه كن . من چه جوري مي توانم بنويسم سياه را اينطوري ؟
اين شگفت انگيز نيست ؟
پدر . كي شما به خانواده متوسط پايين تر برخواهيد گشت ؟
... من مطمئن نيستم
اين زمان بايد سريع بيايد
... اما
من به تو نگفتم دنبالم بيايي؟
9
00:01:51,975 --> 00:01:54,000
دامنت را بالا بگير
... و تو فقط هستي
تو مي تواني داخل يك مصيبت بزرگ مي شوي
...(يانگين (طبقه متوسط بالاتر
اجازه دارند انجام بدهند متفاوت است
مطمين شو او اين را نخواهد گفت
42
00:04:18,155 --> 00:04:21,955
.من انجام مي دهم اين را . من به او خواهم گفت و او را متوجه خواهم كرد
بنابراين ما اضافي نداريم
...و وقتي مادرت بفهمه
پس من مي توانم ياد بگيرم و ما مي توانيم منصبمان را نگه داريم